زردها بی خود قرمز نشده اند
قرمزی رنگ نینداخته ست
بی خودی بر دیوار.
صبح پیدا شده از آن طرف کوه ”ازاکو“ اما
”وازنا“ پیدا نیست.
گرتهی روشنی مردهی برفی همه کارش آشوب
برسر شیشهی هر پنجره بگرفته قرار.
وازنا پیدا نیست
من دلم سخت گرفته ست از این
میهمانخانهی مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته ست:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن نا هشیار.
۱۳۳۴
”ازاکو نام کوهی است در مازندران“
”وازنا نام کوهی است در یوش، گویند هرگاه ابر آن را بپوشاند، در قشلاق باران خواهد گرفت“